نون لواش

واقعا که ما ایرانیا ملت جالبی هستیم !
چند وقت ,پیش, مهمون داشتیم, موقع غذا خوردن, چند تیکه نون هم بریده بودیم گذاشته بودیم سر میز.
مهمونام که سر میز نشسته بودن شروع کردن بخوردن این نونا و تعریف و تمجید, که نون لواش به این خوشمزگی تا حالا نخوردن و هرچی آدم میخوره سیر نمیشه و (بیشتر…)

ادامه خواندننون لواش

عرق فروش شهر ما!

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی در فوریه 27, 2009

وقتی‌ که  بچه بودیم، تو شهرمون که یک شهر  مذهبی ‌بود، یکدونه عرق فروشی داشتیم! اونم کجا ۲۰۰-۳۰۰ متر مونده به مدرسه ، ما بچه‌ها خیلی‌ میترسیدیم از این عرق‌فروشی و بیشتر از اون، از ادمایی که توش میرفتن و بیرون میومدن، همیشه موقع مدرسه رفتن ۵۰ متر مونده به اونجا میرفتیم اونور خیابون که از جلو اون کافه رد نشیم، خیال میکردیم که ادمایی که اون تو هستن همه جانی و ادمکش هستن!
(بیشتر…)

ادامه خواندنعرق فروش شهر ما!