چندین سال قبل،یادش بخیر! به قول معروف سال به سال گویی دریغ از پارسال! بگذریم، چی داشتم میگفتم؟ آها، از سالهای گذشته، خدمت شما عرض کنم که من جزو کارهای مختلفی که کردم یکی هم رانندگی تاکسی بوده، که اتفاقا هم از همه کارایی که تا حالا افتخار انجام دادنشونو داشتم بیشتر دوست داشتم! هر روز ، در مورد من شاید بهتره بگم هر شب، چونکه من شبها کار میکردم، هر شب که میرفتیم سر کار (بیشتر…)
چندین سال پیش با یکی از دوستان، سفری داشتیم به آلانیا در کشور زیبای ترکیه، به مدت دو هفته، هتل بسیار زیبایی داشتیم ، مسافران هتل، اکثرا خانوادههای آلمانی و اتریشی و سویسی بودن، بسیار هم بهشون خوش مگذشت اما به ما که دو تا جوون بودیم و آلانیای اون زمان هم هنوز به صورت امروز پر از محلهای تفریحی نبود، زیاد خوش نمیگذشت (بیشتر…)
یادش بخیر دوران بچگی، ۱۳-۱۴ سالم بود، یکروز جمعه تو ماه رمضون، ٢ ساعتی مونده به افطار، داشتیم با ۲ تا از بچهها ٢١ بازی میکردیم، طبق معمول، باز پولامو باخته بودم و افتاده بودم به پیسی! هر کاریشون کردم نامردارو که چند تومنی بهم قرض بدن، ندادن که ندادن! تو ناراحتی فکری به سرم زد، خونه مادر بزرگمون وصل به خونه ما بود، خونههای قدیمی که یادتونه همه به هم وصل بودن (بیشتر…)
This website uses cookies so that we can provide you with the best user experience possible. Cookie information is stored in your browser and performs functions such as recognising you when you return to our website and helping our team to understand which sections of the website you find most interesting and useful.
Strictly Necessary Cookies
Strictly Necessary Cookie should be enabled at all times so that we can save your preferences for cookie settings.
If you disable this cookie, we will not be able to save your preferences. This means that every time you visit this website you will need to enable or disable cookies again.