نوشته مهدی امیری سپتامبر 13, 2010
نزدیکای ظهر بود که در باز شد و اومد تو، بیست، بیست و یکسالی میشد که ندیده بودمش، خیلی خوشحال شدم، خیلی قیافش عوض شده بود، ولی طبق معمول بهش گفتم، تو اصلا تکون نخوردی، هیچ عوض نشدی!
گفت تو هم اگه موهات سفید نشده بود، فکر میکردم همین دیروز دیدمت!
گفتم چی شد بابا، یکدفعه غیبت زد؟
گفت همچین یکدفم نبود، قهر کرده بودم! گفتم چرا آخه؟
گفت، جریان ویسکی مگه یادت نیست؟!
خیلی ما با هم دوست بودیم، با هم یک جا کار میکردیم، تمام وقتم با همدیگه شوخی میکردیم و سر به سر همدیگه میذاشتیم و سعی میکردیم همدیگر رو سر کار بذاریم!
دفعه آخری که دیدمش، بیست و یک سال پیش بود، با دوست دخترش اومده بود پیشم، مثل اینکه همین دیروز بود! هنوز دقیقا یادمه! چائی واسشون آورده بودم، گفت چائی چیه، یک چیز درست و حسابی بیار، آبروریزی نکن جلو دوستم! گفتم از چائی بهتر چی میخوای؟ گفت هیچی تو خونه نداری؟ گفتم، آب معدنی، آب پرتقال هر چی بخوای، هست.
گفت اونارو ول کن، یک چیز درست و حسابی بیار، گفتم، از اون چیزایی که تو میخوای من ندارم!
تو قفسه یک شیشه ویسکی Dimple داشتم، گفت پس این چیه؟ گفتم اون واسه شماها نیست!
گفت بابا گدا بازی در نیار، تازه با این دختره آشنا شدم و چقدم از مهمون نوازی ایرانیها پیش طرف، خالی بستم!
گفتم، هر چی گفتی کم گفتی، اما این ویسکی خوردنی نیست عزیز من!
گفت، تو که اینجوری نبودی، بیار بخوریم حال کنیم، خودم واست بهترشو میگیرم!
گفتم، میدونی چند سالشه؟
گفت هر چی باشه، بیار بخوریم، روشن شیم!
گفتم ویسکی ۳۰ ساله رو بیارم که تو حروم کنی؟ رنگشو فقط ببین، آدم فقط تماشاش میکنه، آمپرش میره بالا!
گفت بیار بابا، نزار جلو این زید، ضایع شیم!
گفتم آخه تو خونه هیچی ندارم که باهش بخوری، نه پستهای نه ماست وخیاری، هیچی!
گفت بابا، دهاتی بازی در نیار مگه ویسکی رو هم با پسته و ماست و خیار میخورن؟ مگه تو این فیلما ندیدی، که آمریکائیها هر وقت میرن خونشون، ویسکی رو میریزن تو لیوان و با یخ میرن بالا؟
گفتم تو این زمستون، یخ از کجا بیارم؟
گفت تو زمستون بدون یخ میخورن!
خلاصه هر کاریش کردم، ول کن نبود، میخواست هر جوری که هست، ویسکیه رو تهشو بالا بیاره!
گفتم باشه ،جهنم، دو تا لیوان آوردم، یکی گذاشتم جلو خودش یکی هم جلو زیدش!
گفت پس تو چی؟
گفتم من ویسکی خور نیستم، شما بخورین نوش جونتون،اما مطمئنم که همچین چیزی دیگه هیچوقت گیرتون نمیاد!
شیشه رو دادم بهش، لیوان هارو پر کرد و داشت برای دوستشم شرح میداد که ما ایرانیها، یا ویسکی نمیخوریم یام اینکه اگر شروع کنیم، مثل این آمریکاییها سوسول نیستیم که هی لبمونو تر کنیم و باز لیوانو بذاریم سر جاش رو میز! لیوانشو بلند کرد و رو به من و دختره، گفت PROST و یکضرب رفت بالا!
حالا جریان این ویسکیه چی بود، من چند سال قبلش که اون خونهرو گرفته بودم، این شیشه ویسکی هم اونجا بود، خالی البته، چونکه از شیشش خوشم اومده بود، شستمش و توش چائی ریخته بودم، به همه همم میگفتم که ویسکیه چندین و چند سالست! هر کی هم میخواست بخوره، میگفتم نمیشه، چونکه خیلی با ارزشه، گذاشتم واسه دامادیم!
باید فقط بودین و قیافه این دوستمونو میدیدین، تا چائیها رفت تو دهنش، نصفشو که قورت داد، نصف دیگشم تف کرد رو صورت دختره! اینقدر هم حالش گرفته شد که بلند شد و حتی با دخترم خدا حافظی نکرد و رفت، دیگم ندیدمش تا همین امروز!
امروز بعد از ۲۱ سال، اومده بود پیشم، البته اونجوریکه بعدا گفت، چند سالی هم رفته بوده، فرانسه زندگی میکرده!
بهش گفتم، تو هم کم بلا سر من نمیاوردی، من هم که کار بدی با تو نکردم، تو میخواستی، آب شنگولی بخوری، من بهت چائی دادم، دیگه قهر کردنت واسه چی بود؟
گفت خوب دیگه جوون بودیم و بدترین چیز واسمون، این بود که جلو یک دختر کنف شیم!
گفتم، آره بابا اونوقتا ماها جنتلمن بودیم! حجب و حیایی داشتیم، رسم و رسوماتی رو رعایت میکردیم، الان دیگه جوونا از ۱۲-۱۳ سالگی شروع میکنن به کارائی که ما تا ۲۰-۳۰ سالگی فکرشم نمیکردیم، سیگار کشیدن و مشروب خوردن، واسه بچه مدرسه ها، کاملا عادی شده! نه پسرا احترامی به دخترا میذارن نه دختر ها، پسر هارو آدم حساب میکنن!
گفت بله، همه چی عوض شده، همین الان که داشتم میومدم پیش تو، تو خیابون، یه دختر ۲۱-۲۲ ساله یک کاغذ داد دستم، خیال کردم، میخواد آدرس بپرسه، دیدم روش شماره تلفن نوشته و میگه، خواستین به من زنگ بزنین،من هر کاری که بخواین، واستون میکنم، بستگی به پولی داره که میدین! قیافشم اصلا به دخترای خراب نمیخورد، لباس معمولی، سر و وضع کاملا عادی، خود فروشی میکرد!


kheily ba hal bood. kheily. vaghen jaleb bood.
welldone
ایولله محشر بود کلی خندیدم
خیلی جالب بود. من جای شما هم کلی خجالت کشیدم و شرمنده رفیقم شدم و به خودم فحش دادم D: درسته آخرش به خیر گذشت ولی خیلی سخته. میدونین بالای یه کلام حرف چه بلبشوهایی که راه نیفتاده و … . واسه منم پیش اومده توی دوران دبیرستان ولی شاید یکم از این مورد شما خفیفتر. همکلاسم پرسید شما عربید؟ وااااه گفتم خدا نکنه، چطور؟ دیدم اخماش رفت توی هم و گفت من ولی عربم ها! بدیش میدونین به کجاش بود؟ طرف خالی نبسته بود و واقعا عرب بود. دیگه راهی واسه ماست مالی و عذرخواهی مونده بود؟ نه والاه. درس عبرتی گرفتم که تا آخر عمر یادم موند زبون صاحب مرده باید کنترل بشه. موفق باشید 🙂
اره ندا جون، آدم این روزه باید مواظب هر حرف و حرکتش باشه ، قبلا میگفتن قبل از حرف زدن باید ۷ دور زبونتو دور دهنت بچرخونی حالا باید قبل از گفتن هر جمله ای دو روز راجع بهش فکر کنی!
اما خداییش اونم خوب حال منو گرفت، هنوزم منتظرم یک روز تلافی این کارشو در بیارم !
اره ندا جون، آدم این روزه باید مواظب هر حرف و حرکتش باشه ، قبلا میگفتن قبل از حرف زدن باید ۷ دور زبونتو دور دهنت بچرخونی حالا باید قبل از گفتن هر جمله ای دو روز راجع بهش فکر کنی!
اما خداییش اونم خوب حال منو گرفت، هنوزم منتظرم یک روز تلافی این کارشو در بیارم !
مهدي جان از نوشته هايت واقعا لذت مي برم
در مورد اين في خالدون من ماجرايي دارم كه بد نيست برايت بنويسم:
يك شب ميهماني بوديم كه در اين ميهماني افراد بسيار باتجربه و سن بالا و تحصيل كرده و اهل قلم نشسته بودند ، من هم كه هميشه ي خدا لباس درست حسابي تن نيست يعني هميشه نيم وجب دامن و سه انگشت تاپ تنم است همراه همسر و فرزند گرامي به اين ميهماني دعوت شديم ، بحث جدي در گرفت و
آقايي كه از همه سن دار تر است و اهل قلم شروع كرد در مورد خانمي حرف زدن كه بابا اين طرف يا هميشه مست بود يا خواب شكر خدا لباس درست حسابي هم تنش نمي كرد وهر وقت در جمع مي نشست و چون جمع ما همه مرد بود و اين تنها زن همه ي ما مي رفتيم روبرو مي شستيم و منتظر بوديم اين پاهاش رو روي پاش بندازه و خوب كلي ما فيض مي برديم و مي گذاشتي اون هم حرف بزن هم مشروبش را بخوره و الاآخر…………
دست بر قضا بنده روبروي ايشان نشسته بودم اماخو ب اهل مشروب نيستم و داشتم با عصبانيت نگاهش مي كردم كه همسر گرامي در گوشم گفت چيزي نگي ها باز دعوا راه نندازي ولش كن مسته امامن ول كن نبودم ، رو كردم به اون و گفتم خانمي كه ازش نام مي بري يكي از بهترين افرادي است كه من مي شناسم ، الان هم كه در بستر مرگ است و تو مي دوني ، اما گله من از تو اينه كه تو صفات خوب اون رو نديدي و فقط به في خالدونش چسبيدي ؟ مرد حسابي تو هميشه از من تعريف و تمجيد مي كني كه من يكي هستم و خيلي
تكم پس پشت ماهم كه مي رسه مي گي رويا في خالدونش پيداست ؟
مرد سرخ و سفيدي هم هست ، كلي قرمز شد گفت رويا جان تو منظورم را بد برداشتي ، خانمش روكرد بهش گفت ديگه بس كن كه بيشتر از اين گند نزني
خلاصه اون شب تمام شد و ما ديگه هر جا اونها بودند نمي رفتيم، تا يك شب
از ميهماني كه بودند و ما هم دعوت شده بوديم و نرفته بوديم زنگ زد ، گفت
بابا من غلط كردم اصلا في خالدون زنم معلومه پاشيد بياين ديگه قهر بس است
ما هم خنديدم و رفتيم ، از اون به بعد هر وقت منو مي بينه كله ام را مي بوسه مي گه به چشم خواهر مادري…………..
مهدي عزيز مهم دل آدم است مگه انسانهاي اوليه لباس داشتند ؟ بابا بخدا
راحت تر بودند اين همه هم پول لباس نمي دادند.
شاد باشي دوست خوب
رویا جون اینجوری که من دستگیرم شد، شما منظورت اینه که کرم از خود درخت نیست؟! 🙄
رویا جون اینجوری که من دستگیرم شد، شما منظورت اینه که کرم از خود درخت نیست؟! 🙄
همیشه آقایون هستن که مقصرن!
به نظر من اما همه چه مرد و چه زن، باید در طرز لباس پوشیدن، نکاتی رو رعایت کنن، من خودم دوست دارم کله خانومایی رو بکنم که دامن کوتاه میپوشن و هی با دستشون میکشنش پایین ! آخه تو اگه دوست نداری لباس به اون کوتاهی بپوشی، بیجا میکنی که میپوشی اگرم که دوست داری، پس چرا هی میکشی پایین! با این کارشون , توجه هر کسی رو جلب میکنن به قسمت پایینی بدنشون! (شاید هدفشون همین هم هست!)
یا خانومایی که بلوز های دکولته میپوشن، از بالای بلوزشون نافشونم میتونی ببینی، اونوقت با یک مرد که حرف میزنن، هی بلوزشونو میکشن بالا تا خودشونو بپوشونن! مرده اگر هم اصلا تو فکرشم نبوده که نگاه کنه، با این بالا کشیدن ثانیه به ثانیه بلوز، حواسش میره به جایی که نباید بره!
نمیتونی انتظار داشته باشی که خیلی آزاد لباس بپوشی همه جای آدم هم در معرض نمایش باشه و اونوقت هیچکی هم نگاه نکنه، آدم چشش میوفته دیگه! این نگاه کردن هم به معنی خوش آمدن و تایید کردن نیست!
به نظر من همه باید در لباس پوشیدن یک مقدار توجه کنن و زمان و مکان و موقعیت و اشخاص رو در نظر داشته باشن ، تا هم خودشون و هم دیگران در عذاب نباشن!
کنار ساحل با لباس بو مانتو راه نران، تو مهمونی ها هم لباس زیرشونو به نمایش نزارن !
پس به این نتیجه میرسیم که کرم همیشه از خود درخته! 😆
همیشه آقایون هستن که مقصرن!
به نظر من اما همه چه مرد و چه زن، باید در طرز لباس پوشیدن، نکاتی رو رعایت کنن، من خودم دوست دارم کله خانومایی رو بکنم که دامن کوتاه میپوشن و هی با دستشون میکشنش پایین ! آخه تو اگه دوست نداری لباس به اون کوتاهی بپوشی، بیجا میکنی که میپوشی اگرم که دوست داری، پس چرا هی میکشی پایین! با این کارشون , توجه هر کسی رو جلب میکنن به قسمت پایینی بدنشون! (شاید هدفشون همین هم هست!)
یا خانومایی که بلوز های دکولته میپوشن، از بالای بلوزشون نافشونم میتونی ببینی، اونوقت با یک مرد که حرف میزنن، هی بلوزشونو میکشن بالا تا خودشونو بپوشونن! مرده اگر هم اصلا تو فکرشم نبوده که نگاه کنه، با این بالا کشیدن ثانیه به ثانیه بلوز، حواسش میره به جایی که نباید بره!
نمیتونی انتظار داشته باشی که خیلی آزاد لباس بپوشی همه جای آدم هم در معرض نمایش باشه و اونوقت هیچکی هم نگاه نکنه، آدم چشش میوفته دیگه! این نگاه کردن هم به معنی خوش آمدن و تایید کردن نیست!
به نظر من همه باید در لباس پوشیدن یک مقدار توجه کنن و زمان و مکان و موقعیت و اشخاص رو در نظر داشته باشن ، تا هم خودشون و هم دیگران در عذاب نباشن!
کنار ساحل با لباس بو مانتو راه نران، تو مهمونی ها هم لباس زیرشونو به نمایش نزارن !
پس به این نتیجه میرسیم که کرم همیشه از خود درخته! 😆