هدیه کریسمس

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی در دسامبر 11, 2009

چند هفته‌ای بود که خانومم ول کن نبود، میگفت بچه‌ها بزرگ شدن باید تختاشونو عوض کنیم، من هم که طبق معمول زورم میاد پول بدم میگفتم‌ ای بابا هنوز اینا می‌تونن یکی‌ ۲ سالی‌ رو همین تختا بخوابن، یک ذرّه صبر داشته باش من هر هفته از این کارت‌های لاتاری میگیرم، هر وقت بردم، هم واسه تو یک دسته گٔل میگیرم و هم تخت بچه‌ها رو هم عوض می‌کنیم!

میگفت چرت و پرت نگو دیگه بسه (بیشتر…)

ادامه خواندنهدیه کریسمس

Iphone

نوشته مهدی امیری مدیر سایت در نوامبر 30, 2009

عجب داستاینه این کار ما، امروز یک خانوم،   از مشتری‌های قدیمی‌اومده بود پیشم، میگفت اومدم یکی‌ از  تلفن های  خوبتو بگیرم و برم.

گفتم مگه ما تلفن بد هم داریم؟!

گفت آره پارسال از موبایلی که ازت گرفتم راضی‌ نبودم!

پرسیدم چطور مگه؟

گفت درست یک ماه بعد از اینکه تلفونو ازت گرفتم، رفته بودم حموم تلفن خیس شد، دیگه کار نکرد، بردمش تعمیر، گفتن گارانتیش از بین رفته.

گفتم خانوم موبایلی که تو آب بیفته یا خیس بشه دیگه گارانتی نداره، اینکه دیگه تقصیر من نیست، من که نمیتونم به هر کی‌ تلفن میفروشم حمومشم بکنم! اما شما اگه دوست داشته باشین میتونین هر وقت خواستین برین حموم یا زیر دوش به من زنگ بزنین من  در جا میام هم از مو بایلتون مواظبت می‌کنم هم پشتتونو کیسه میکشم!

گفت شما که بدت نمیاد.

(بیشتر…)

ادامه خواندنIphone

کبری

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی در سپتامبر 24, 2009

داشتم با خودم خاطرات گذشته رو مرور می‌کردم، خیلی‌‌هاشون تلخن اما بعضی‌ هاشونم شاید بشه بهشون گفت بامزه! اینم یکی‌ از هموناس:

بله، زمان دانشجویی بود در شهر منچستر در کشور خبیث! انگلستان، شبی از شبها با یکی‌ از دوستان نشسته بودیم، حوصلمون سر رفته بود، تصمیم گرفتیم که بریم دیسکوتک، دوستم که اسمش اکبر بود گفت که دیسکوتک جدیدی باز شده و تعریفشو زیاد از اینور اونور شنیده، خیلی‌ دوست داشت که اونجارو ببینه اما بهش گفته بودن که پسر‌های خارجی‌ رو فقط در صورت بودن با دوست دخترشون راه میدن!

(بیشتر…)

ادامه خواندنکبری

دوغ آبعلی!

نوشته شده توسط مهدی امیری در سپتامبر 12, 2009

آدم باید کلش کار کنه، منو خدا هر چی‌ بهم نداده باشه، یک کله داده که عین ساعت کار میکنه، بخصوص در موارد اقتصادی!
قبول نمیکنین، بخونین ببینین که آیا درست میگم یا نه!
چند وقت پیش مهمون داشتیم واسه نهار، خانم محترم بنده فرمودن، میری خرید چند تا دوغ هم بگیر، امروز جای کوکا کولا و آاشغال‌های دیگه دوغ میزاریم سر میز.
گفتم ایده خیلی‌ خوبیه هم تنوعی هست و هم مشتی به دهان آمریکا زدیم!
به دوستان هم میگیم که با هر آروقی که میزنن ۳ دفعه بگن مرگ بر امریکا.
خانومم گفت، شد یکدفعه من یک چیز بگم تو مزه نندازی گفتم بازم خدارو شکر که قبول داری که این حرفایی که من میزنم با مزن!

(بیشتر…)

ادامه خواندندوغ آبعلی!

نرم افزار، سخت افزار، شوخی‌ مردونه! +16

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی در سپتامبر 4, 2009

باور کنین هیچ ملتی مثل ما ایرانیها بامزه نیست! دیروز رفته بودم پیش یکی‌ از دوستان ازش روزنامه بگیرم، ازم پرسید نرم افزارت چطوره؟ منم روحم از همه جا بیخبر! چونکه همون روز داشتم یک چاپگر جدید نصب می‌کردم خیال کردم که منظورش اینه که آیا چاپگر جدید درست کار میکنه یا نه ولی‌ خیلی‌ تعجب کردم که اون از کجا میدونه که من چیکار داشتم سر کار انجام میدادم! گفتم بد نیست فعلا که چاپ میکنه، کیفیتشم خوبه، یک خورده با تعجب نیگام کرد و پرسید نرم افزار تو چاپ هم میکنه؟

(بیشتر…)

ادامه خواندننرم افزار، سخت افزار، شوخی‌ مردونه! +16