اندر خواص قلیون!

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی در آوریل 20, 2009

دیروز خانوم یکی‌ از دوستان زنگ زد و گفت که شوهرش مریضه و حالشم خیلی‌ گرفتس، از‌م خواهش کرد اگه می‌تونم سری بهشون بزنم و یکخورده سر به سرش بذارم، حالش بهتر شه، نگران شدم، پرسیدم چی‌ شده، گفت چیز مهمی‌ نیست، دلواپس نباش، داستانش اما مفصله ، وقتی‌ اومدی برات تعریف می‌کنم!
من خداییش، خیلی‌ نگران شدم، گفتم نکنه از بستگانش کسی‌ فوت کرده یا اینکه تصادفی‌ چیزی کرده، شایدم رفته دکتر، چیزی میزی پیدا کردن! فورا لباس پوشیدم و پریدم تو ماشین به سمت خونه اونا! (بیشتر…)

ادامه خواندناندر خواص قلیون!