دوستان در این روز هایی که به جز خبر های ناراحت کننده و تاسف آور و بعضا شرم آور از سرزمین مادری , چیزی نمیشنوم, تنها دلخوشی من تماشای این چند تا بوته گوجه فرنگی و پاپریکاست و یاد آوری خاطرات بچگی در باغ های واقعی شهر و دیارمون .
ياد باد آن روزگاران ياد باد
کامم از تلخي غم چون زهر گشت بانگ نوش شادخواران ياد باد
گر چه ياران فارغند از ياد من از من ايشان را هزاران ياد باد
مبتلا گشتم در اين بند و بلا کوشش آن حق گزاران ياد باد
گر چه صد رود است در چشمم مدام زنده رود باغ کاران ياد باد
راز حافظ بعد از اين ناگفته ماند اي دريغا رازداران ياد باد