نوشته مهدی امیری ۱۷ جولای ۲۰۱۹ دوستان,جاتون بسیار خالی, ۳ هفته ای میشه که در شهر بسیار زیبای باد ایشل…
نوشته مهدی امیری ۲۴ آگوست ۲۰۱۹ تازگیا دوستان, اینجوری شده که ما هرجا میریم, مغازه لباس فروشی, خوار و بار…
نوشته مهدی امیری ۳ سپتامبر ۲۰۱۹ باور کنین دوستان یکی از خوشمزه ترین شام هایی بود که در عمرم خوردم.…
نوشته مهدی امیری ۷ سپتامبر ۲۰۱۹ هفته پیش, همچین روزی بود که رفتم دخترامو بیارم, کوچیکه گفت بابی باید بیای…
نوشته مهدی امیری ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۹ آقایی که شما باشین, ما زمانی که تازه اومده بودیم اینجا , دانشجو بودیم…
نوشته مهدی امیری ۱۹ آپریل ۲۰۲۰ دوستان داستان این درخت پرتقالی که عکسشو واستون میزارم, هم طولانیه و هم جالب,…
دوستان ، خیلی از ماها همیشه یاد گذشته ها میوفتیم و با ناراحتی سرمونو تکون میدیم و میگیم، یادش بخیر،…
ارسالشده در نوشتههای بابی! در دسامبر 14, 2008 از شما چه پنهون، چند وقتی هست که این شیر لامصب حموم…
چند روز پیش یکی از دوستان اومده بود پیشم، حالش خیلی گرفته بود، میپرسم چته؟! میگه باید ۳ روز دیگه…
چند هفته ای بود که عیال هر روز میگفت که اجاق گازمون درست کار نمیکنه، یکی از شعله هاش روشن نمیشه! منم…