search

پر بیننده ترین نوشته های مهدی امیری مدیر سایت

ساعت مچی!

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی می 31, 2010 همه خیال میکردن ما دوقولو هستیم، همیشه با هم بودیم،داداشم یک سال و …

13 سال ago

!تئاتری به اسم زندگی‌

نوشته مهدی امیری Mehdi Amiri  می 17, 2010 life is a Theater چند وقت پیش با برادرم که رل یک…

13 سال ago

امید

 ارسال‌شده در نوشته‌های بابی می 5, 2010 ما آدما با امید و آرزو زنده‌ایم،  اونایی که مریضن به امید اینکه…

13 سال ago

طوقی

ارسال‌شده در بهترین نوشته‌های بابی آوریل 26, 2010 بچه که بودم خونمون چند تا کفتر داشتیم ، من حقیقتش کفتر…

13 سال ago

رانندگی‌ و برازندگی !

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی در مارس 4, 2010 دیشب جاتون خالی‌ با چند تا از بچه‌ها بعد از ماه ها،…

13 سال ago

به پیر رسید، به پیغمبر رسید!

نوشته مهدی امیری فوریه 12, 2010 دوست عزیزی  چند سال پیش داستانی‌ برام تعریف کرد که بی‌ شباهت به حکایتی…

13 سال ago

یارو گفت….

نوشته مهدی امیری در فوریه 6, 2010 خیلی‌ اخماش تو هم بود، با صد من عسل هم نمیشد خوردش، گفتم…

13 سال ago

هدیه کریسمس

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی در دسامبر 11, 2009 چند هفته‌ای بود که خانومم ول کن نبود، میگفت بچه‌ها بزرگ شدن…

13 سال ago

Iphone

نوشته مهدی امیری مدیر سایت در نوامبر 30, 2009 عجب داستاینه این کار ما، امروز یک خانوم،   از مشتری‌های قدیمی‌اومده…

13 سال ago

کبری

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی در سپتامبر 24, 2009 داشتم با خودم خاطرات گذشته رو مرور می‌کردم، خیلی‌‌هاشون تلخن اما بعضی‌…

13 سال ago