دیروز با دخترم تلفنی حرف میزدم، پرسید بابی جن هست؟ میگم جن چیه بابا؟ میگه جن دیگه بچه ها اینجا…
ارسالشده در نوشتههای بابی!در ژانویه 11, 2009 دخترم پرسید، بابا مگه مردام حامله میشن؟ گفتم نه بابا جون، تو حتما…
چند روز پیش, با خانومم نشسته بودیم و داشتیم در باره آدمایی که میان جشن تولد دختر بزرگمون حرف میزدیم,…
ارسالشده در نوشتههای بابی می 24, 2010 فقط واسه اونایی که هنوز نمیدونن میگم، من دوتا دختردارم، یکی پنج سال…
ارسالشده در نوشتههای بابی می 11, 2010 ما پدر و مادرها هم آدمای عجیبی هستیم، تا وقتی که بچهها کوچیکن…
مارس 30, 2011 مهدی امیری وقتی باباهه اون شب برگشت خونه از همه شبای دیگم خسته تر بود، روزش از…
نوشته مهدی امیری در ۸ می ۲۰۱۰ چند شبی بود که دخترم خوب نمیخوابید، شبا تو خواب گریه میکرد، جیغ…