My friend the Squirrel ! مهمونایی که از پنجره میومدن
Mehdi Parsnews Amiri
اینم دوست عزیزم سنجاب خانوم یام شاید آقا سنجاب که همیشه میومد به من سر میزد , اونم کجا, طبقه پنجم!
من هم هرچی بادوم و گردو داشتم میریختم واسش, البته ۲- ۳ تا بودن فکر کنم , همشون این هم بودن, فقط یکیشون رو یک روز دیدم که خاکستری بود , اما اون زیاد با من حال نمیکرد!
روزهای آخر دیگه میومدن کلشونو میچسبوندن به پنجره که من ببینم و یک چیزی بهشون بدم, گردو و بادوم ها همه تموم شده بود , ۲-۳ بار کیک و نون و بیسکوویت , حتی سیب و موز واسشون ریختم نخوردن!
رفتم واسشون غذای مخصوص سنجاب ها رو خردیم اما متاسفانه دیگه دیر شده بود و چونکه ۲-۳ روزی واسشون چیزی نریخته بودم , گفتن از این دیگه چیزی نمیمااسه!
دیگه ندیدمشون, رفتن که دیگه تا بهار بخوابن و ما موندیم و یک کیسه غذای سنجاب!
آخرین دیدگاهها