احوالپرسی با خارجی ها!

دوستان حال و احوال کردن هم با این خارجیها درد سره بخدا!
دیروز دیدم یکی از مشتری های اتریشی اومد تو مغازه، چونکه چند دفه ای اومده بود پیشم، گفتم بزار حالی بهش بدم و ما که خدای وراجی هستیم بزار چند کلمه ای هم با این بنده خدا رد و بدل کنیم!
گفت روز بخیر.
گفتم روز شمام بخیر حالت چطوره ؟
آقا ما اینو گفتیم بلا گفتیم!
یارو مثل اینکه شوکه شده باشه، پرسید منظورت چیه؟
گفتم منظوری نداشتم، میخواستم ببینم حالت چطوره!
گفت تو هم متوجه شدی؟
گفتم متوجه چی باید میشدم !
گفت اخه من الان چند روزه حس میکنم که حالم اصلا خوب نیست، شما هم تا منو دیدی فهمیدی که مریض احوالم  !
گفتم نه عزیز من، من همینجوری پرسیدم.
گفت نه، من الان ۳-۴ روزه که اصلا رمق ندارم، فکر کنم اشکالات خونی پیدا کردم، اصلا مثل اینکه خون تو رگام نیست!
گفتم ببین عزیز ، ما ایرانیها یکی رو که  میبینیم، میپرسیم حالت چطوره، هیچ منظوری هم نداریم، اصلا طرفو   نگاشم نمیکنم،این رسمه! اصلا به جواب اونام گوش نمیدیم ! شمام ماشالله صورتت از سرخی به لبو گفته زکی، هر ناراحتی هم که داشته باشی، مطمئن باش که کم خونی نداری!
گفت پس چرا سوال میکنین؟
گفتم این احوال پرسی هم مثل همون سلام  کردنه، ادامشه  در اصل!   طرف هم میگه خدا رو شکر خوبم!
گفت اگر حالش خوب نباشه چی؟
گفتم بازم  میگه خدا رو شکر اما بعد از چند دقیقه، به خدا و پیغمبر و زمین و زمان  فحش میده، اولش اما همیشه میگه، خوبم خدا رو شکر!
ما همیشه میگیم خدا رو شکر! خونمون آتیش میگیره  میگیم خدا رو شکر، ماشینمون تو تصادف داغون میشه میگیم خدا رو شکر، غذا میخوریم بد مزست میگیم خدا رو شکر، یکی میزنه با مشت تو صورتمون ،  دماغمونو میشکنه  میگیم خدا رو شکر!
گفت چرا شما ایرانی ها  اینقدر شکر گذارین؟
گفتم خوب سوالی کردی، الان واست میگم!
خونمون که تو آتیش سوزی خاکستر میشه، خدا رو شکر میکنیم که بچه ها تو خونه نبودن ، ماشینمون داغون میشه، شکر میکنیم که خودمون هنوز سر پاییم! غذامون خوشمزه نیست، خدا رو شکر میکنیم که یکوقت قهرش نیاد همونم ازمون بگیره!
پرسید استخون دماغتون  که میشکنه چرا  دست به دعا میشین ؟!
گفتم، خیلی سادست، چونکه اگه مشته نیم سانت اینور اونور میشد ، چشا  رفته بود، شکر میکنیم که کور نشدیم!
گفت اینا همش  شعره  که داری سر هم میکنی، ما اینجا تا کسی مریض نباشه ازش نمیپرسم حالش چطوره! تو هم میخوای  منو آروم کنی! تو با همون نگاه اول فهمیدی که  حالم خیلی بده، میگی برم بیمارستان ؟
گفتم عزیز من،  به پیر به پیغمبر من اصلا تورو نگاه  هم نکردم ، وقتی دیدمت، شناختمت و حالتو پرسیدم،فقط میخواستم بهت حال بدم،  ناراحتی ، حرفمو پس میگیرم!
بعدشم ، فدات شم، مگه من دکترم قربونت برم؟  من خودم هزار جام درد میکنه، نمیدونم چه مرگمه اونوقت تورو یک لحظه دیدم، فهمیدم که رفتنی هستی ؟!
تو همین حرفا بودیم که یکی از هموطنا وارد شد، روز دوم عیدم که بود مام که طبق معمول روبوسی و عیدت مبارک و چاکرم و فدات شم و  از این حرفا!
میخواستم اتریشیه رو دست به سر کنم  بهش گفتم، شما اگه عجله دارین با شما خدا حافظی کنم که معطل نشین، گفت نه من هستم کار ایشون رو راه بنداز، من وقت دارم!
دوست ایرانیمون یک تلفن خرید و تخفیفم میخواست، بهش  گفتم حرفشم نزن که حالم بد میشه. طرف هم ترش کرد، پولو  داد و  رفت!  باز ما موندیم و اتریشیه!
گفت برنامه ماچ و بوسه چی بود، چپ و راست همدیگر رو میبوسیدن، شمام  اون کاره ای ؟!
گفتم کدوم کاره قربونت برم؟ ما عیدمونه،  اونم که شما  دیدی ماچ و بوسه نبود، بهش میگن روبوسی و با اون ماچ و بوسه مردای شما با همدیگه زمین تا آسمون فرق داره!
گفت شما هم سلام کردنتون  و هم ماچ و بوستون با ما فرق میکنه! ولی خوب بخودتون مربوطه، حالا تکلیف منو روشن کن برم ، بهم بگو چجوری فهمیدی که حالم خوب نیست؟!

گفتم  ببین دوست عزیز،  ما ایرانیها آدم های مهربون و خوش برخوردی هستیم و مثل شما ها خشک نیستیم ، همدیگر رو که میبینیم خوشحال میشیم، حال همدیگر رو میپرسیم، همدیگر رو دوست داریم!
الان شما خودت که  دیدی  همدیگر رو دیدیم چقدر خوشحال شدیم!
گفت اره دیدم اولش آقاهه خیلی خوش و خندان بود اما وقتی داشت میرفت، زیاد راضی به نظر نمیرسید!
گفتم اونم برمیگرده به همین رسم و رسوم ما ایرانیها !
ما وقتی همدیگر رو میبینیم خیلی خوشحال میشیم و  نیم ساعت چاکرم نوکرم میکنیم و قربونت برم و فدات شم اما اینام مثل همون حال پرسیدنمونه، فقط کاربرد محاوره ای داره و هیچ معنی  بخصوصی  نداره!
الان هم که دیدی دوستمون، وقتی میرفت زیاد راضی نبود، بخاطر این بود که تخفیف میخواست که من نتونستم بهش بدم،  چاکر و مخلصش   هستم ،فداشم میشم و  قربونشم میرم اما نه دیگه به اون اندازه که ۵ یورو بهش تخفیف بدم!
گفت ما اینو اسمشو دوستی و مهربونی نمیزاریم!
گفتم شما حالا هرچی میخواین اسمشو  بزار، این رسم و رسوم ما ایرانی هاست، قرنهاست که ما برخوردامون اینجوری بوده ، عوض هم  نمیشیم, هیچ مشکلی هم باهاش نداریم !
گفت به عقیده من شما ایرانی ها آدمای دورویی هستین، حرف دلتون با زبونتون یکی نیست، میشه گفت که آدمای خطرناکی هستین و باید از شما ها دوری کرد !
گفتم یک خورده بیا جلو ببینم.
گفت چی رو میخوای ببینی؟!
گفتم بیا ببینم، عجیب رنگت پریده! ، صورتت سفیده عین ماست ! فکر کنم یک قطره خون هم تو رگات نیست، جون مادرت تا نیوفتادی اینجا بیهوش نشدی , کار دست ما ندادی خودتو برسون بیمارستان، من همون اول که اومدی فهمیدم که بد جوری بنزین و روغنت قاطی شده,  من جای شما بودم، زنگ میزدم آمبولانس بیاد …

این پست دارای یک نظر است

پاسخ دادن به مجید لغو پاسخ